ورود
به اقيانوس غزليات مولانا كاري است بس دشوار و اما بيرون آمدن از اين
اقيانوس اگر نگوييم محال، دستكم دشوارترين كار است. چون كه بسياري از
غزليات مولانا كثيرالاحتمال و چند وجهي است. يعني معاني و مقاصد مختلفي
ميتوان بر آنها حمل كرد. و قسمتهايي از غزليات او نيز حالت محاكات رؤيا
دارد. يعني مانند اين است كه كسي دارد رؤيايي را تعريف ميكند.
مولانا ديوان غزليات را خيلي زودتر از مثنوي آغاز كرد و
تا پايان عمر خود تداوم بخشيد. غزليات، شفّافترين آينة ذهن و ضمير اوست.
احوال دروني او با همة نوساناتش در آن منعكس است. احوال فراق و وصال او در
غزليات به خوبي نمايان است.
بخش اعظم ادبيات فارسي به
صورت نظم و نيز به صورت شعر است. (تفاوت نظم و شعر نيز معلوم است) اديبان
فارسي زبان خصوصاً تا قرن هشتم هجري ترجيح ميدادند كه در قالب نظم و نيز
در قالب شعر بيان مقصود كنند. چون زبان فارسي در بيان دقايق و ظرائفِ
احساسي و تحليل مسائل دروني انسان بسي توانمند است
سرِ آن نداريم كه در اين گفتار داستان برخورد شمس و مولانا و برآمدن اين دو درياي عظيم را به يكديگر دگربار نقل كنيم و تكرار ديگري بر مكررات پيشين بيفزاييم، چه اين روايت به دفعات بر زبانها رفته و بر قلمها جاري شده است. از اينرو ميسزد كه در اين باره خوضي دگر رود و نقل روايت به نقد درايت كشيده شود.